شاعر زن میگه :   
به نام خدایی که زن آفرید 
 
حکیمانه امثال ِ من آفرید 
 ***  
 
خدایی که اول تو را از لجن 
 
و بعداً مرا از لجن آفرید 
 *** 
 
برای من انواع گیسو و موی 
 
برای تو قدری چمن آفرید  :دی 
 *** 
 
مرا شکل طاووس کرد و تو را 
 
شبیه بز و کرگدن آفرید   :)) 
 ***  
 
به نام خدایی که اعجاز کرد 
 
مرا مثل آهو ختن آفرید 
 *** 
 
تو را روز اول به همراه من 
 
رها در بهشت عدن آفرید 
 ***  
 
ولی بعداً آمد و از روی لطف 
 
مرا بی کس و بی وطن آفرید 
 *** 
خدایی که زیر سبیل شما 
 
بلندگو به جای دهن آفرید   :دی 
 *** 
 
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود 
 
مرا خانه داری خفن! آفرید ! 
 *** 
 
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب 
 
شراره ، پری ، نسترن آفرید ! 
 ***  
 
برای من اما فقط یک نفر 
 
براد پیت من را حَسَنْ آفرید  :) 
 ***  
 
برایم لباس عروسی کشید 
 
و عمری مرا در کفن آفرید ! 
  :):):)
پاسخ شاعر مرد : 
 
به نام خداوند مردآفرین 
 
که بر حسن صنعش هزار آفرین 
***  
 
خدایی که از گِل مرا خلق کرد 
 
 چنین عاقل و بالغ و نازنین  
 
 *** 
خدایی که مردی چو من آفرید 
 
و شد نام وی احسنالخالقین 
***  
 
پس از آفرینش به من هدیه داد 
 
مکانی درون بهشت برین 
***    
 
خدایی که از بس مرا خوب ساخت 
 
ندارم نیازی به لاک ، همچنین 
***    
 
رژ و ریمل و خط چشم و کرم 
 
تو زیباییام را طبیعی ببین 
***  
 
دماغ و فک و گونهام کار اوست 
 
نه کار پزشک و پروتز، همین ! 
***  
 
نداده مرا عشوه و مکر و ناز 
 
نداده دم مشک من اشک و فین ! 
***  
 
مرا ساده و بیریا آفرید 
 
جدا از حسادت و بیخشم و کین 
***    
 
زنی از همین سادگی سود برد 
 
به من گفت از آن سیب قرمز بچین 
***    
 
من ساده چیدم از آن تک درخت 
 
و دادم به او سیب چون انگبین 
***    
 
چو وارد نبودم به دوز و کلک 
 
من افتادم از آسمان بر زمین 
***  
 
و البته در این مرا پند بود 
 
که ای مرد پاکیزه و مهجبین 
***  
 
تو حرف زنان را از آن گوش گیر 
 
و بیرون بده حرفشان را از این 
***  
 
که زن از همان بدو پیدایشت 
 
نشسته مداوم تو را در کمین 
***