واقعيت ، خوبي ، و زيبايي ؛
در اين دنيا جز اين سه ، هيچ چيز ديگر به جستجو نمي ارزد .
نخستين : با انديشيدن ، علم.
دومين : با اخلاق ، مذهب.
و سومين : با هنر ، عشق . . .
( عشق ) مي تواند تو را از اين هر سه محروم کند .
به اين هر سه ، دنياي بزرگ پنجره اي بگشايد و شايد هم دري
. . .
و من نخستينش را تجربه کرده ام و اين است که آن را
" دوست داشتن " نام کرده ام . . .
که هم ، همچون علم و بهتر از علم آگاهي مي بخشد ،
و هم همچون اخلاق ، روح را به خوب بودن مي کشاند
و خوب شدن .
و هم زيبايي و زيبايي ها ( که کشف مي کند ، که مي آفريند )
چقدر در اين دنيا بهشتها و بهشتيها نهفته است .
اما نگاه ها و دلها همه دوزخي است .
همه برزخي است که نمي بيند و نمي شناسد .
کورند و کرند.
چه آوازهاي ملکوتي که در سکوت عظيم اين زمين هست و
نمي شنوند !
همه جيغ و داد و غرغر و نق نق و قيل و قال و وراجي و چرت
و پرت و بافندگي و محاوره .
واي ،
که چقدر اين دنياي خالي و نفرت بار براي فهميدن و حس کردن
سرمايه دار است !
لبريز است !
چقدر مايه هاي خدايي که در اين سرزمين ابليس نهفته است!
زندگي کردن وقتي معني مي يابد که فن استخراج اين معادن
ناپيدا را بياموزي . . .
تنها نعمتي که براي تو ، در مسير اين راهي که عمر نام دارد
آرزو ميکنم :
تصادف با يکي دو روح فوق العاده است ،
با يکي دو دل ِ بزرگ ،
با يکي دو فهم عظيم و خوب و زيبا است .
چرا نمي گويم بيشتر ؟!
بيشتر نيست !
« يکي » بيشترين عدد ممکن است . . .
دکتر علی شریعتی
No comments:
Post a Comment