Sunday, September 26, 2010

سه مفهوم ارزنده


                                          
                            واقعيت ، خوبي ، و زيبايي ؛


در اين دنيا جز اين سه ، هيچ چيز ديگر به جستجو نمي ارزد  .


نخستين : با انديشيدن ، علم.


دومين : با اخلاق ، مذهب.


و سومين : با هنر ، عشق . . .


( عشق ) مي تواند تو را از اين هر سه محروم کند  .


به اين هر سه ، دنياي بزرگ پنجره اي بگشايد و شايد هم دري

 . . .


و من نخستينش را تجربه کرده ام و اين است که آن را


" دوست داشتن "  نام کرده ام . . .


که هم ، همچون علم و بهتر از علم آگاهي مي بخشد  ،


و هم همچون اخلاق ، روح را به خوب بودن مي کشاند


و خوب شدن .


و هم زيبايي و زيبايي ها ( که کشف مي کند ، که مي آفريند )


چقدر در اين دنيا بهشتها و بهشتيها نهفته است .


اما نگاه ها و دلها همه دوزخي است  .


همه برزخي است که نمي بيند و نمي شناسد .


 کورند و کرند.


چه آوازهاي ملکوتي که در سکوت عظيم اين زمين هست و


 نمي شنوند !


همه جيغ و داد و غرغر و نق نق و قيل و قال و وراجي و چرت

و پرت و بافندگي و محاوره .


واي ،


که چقدر اين دنياي خالي و نفرت بار براي فهميدن و حس کردن


سرمايه دار است !


لبريز است !


چقدر مايه هاي خدايي که در اين سرزمين ابليس نهفته است!


زندگي کردن وقتي معني مي يابد که فن استخراج اين معادن


ناپيدا را بياموزي  . . .


تنها نعمتي که براي تو ، در مسير اين راهي که عمر نام دارد


آرزو ميکنم :


تصادف با يکي دو روح فوق العاده است ،


با يکي دو دل ِ بزرگ ،


با يکي دو فهم عظيم و خوب و زيبا است .


چرا نمي گويم بيشتر ؟!


بيشتر نيست !


« يکي »  بيشترين عدد ممکن است . . .

دکتر علی شریعتی

No comments:

Post a Comment