نشود فاش کسی آن چه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
***
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش , ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفتگویی و خیالی ز جهان من و توست
***
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من وتوست
! ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر سایه
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
***
نشود فاش کسی آن چه میان من و توست
نشود فاش کسی آن چه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
***
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش , ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفتگویی و خیالی ز جهان من و توست
***
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من وتوست
! ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر سایه
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
No comments:
Post a Comment