Thursday, October 21, 2010

دوست داشتن - فقر



دکتر شریعتی

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا ،

 دلم تنگ شده‌ها را ، عاشقتم‌ها را …

 این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی !

 باید آدمش پیدا شود!

 باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا ، از امروز گفتنش پشیمان 


نخواهی شد !

 سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که


خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند !

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی ! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت


بِکشی‌اش…

شروع می‌کنی به خرج کردنشان !

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را 


نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج 


می‌کنی ! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها !

سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…

اما بگذار به سن تو برسند !

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد 


بیاورند
 
  ******
غریب است دوست داشتن .

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن ...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده ؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحمتر

تقصیر از ما نیست ؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه ، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند ...


و باز هم سخنانی از دکتر شریعتی که نبودش خلائی ناگزیر است ...

فقر

میخواهم بگویم  …

فقر همه جا سر میکشد  .. .

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست …فقر ، چیزی رانداشتن ” است ، ولی ، آن

چیز پول نیست … طلا و غذا نیست . . .
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند  …

فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند ...

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود   . . .

فقر ، همه جا سر میکشد   . . .

فقر ، شب را ” بی غذا ” سر کردن نیست .  . .

فقر ، روز را ” بی اندیشه” سر کردن است !

No comments:

Post a Comment