Wednesday, March 10, 2010

همیشگی ترین دوست



تا حالا شده احساس تنهایی کنی؟
فکر کنی که هیچ کی نیست که تو رو بفهمه . . . آره حتماً شده !
تو این مواقع سعی می کنی که چه حرکتی انجام بدی ؟!
خیلی از ماها میریم پیش یکی از نزدیکترین دوستانمون ، تا با درددل کردن با اون یه
کم سبک بشیم . . . اما حتماً بازهم برات این اتفاق افتاده که همون دوستت که از
نظرت سنگ صبوره برای تو ، وقت نداشته باشه ! اون وقت چی ؟
دیگه به نظرت کی هست ؟!
خب من اینجا می خوام یه دوست رو معرفی کنم که از روز اول همه می شناسنش !
از بزرگ و کوچیک ، پیر و جوون ، زن و مرد ، دوستی که همیشه برای همه ی ما
وقت داره . همیشه به فکر ماست ، همیشه خیر و صلاحمون رو میخواد . . .
اما ما بی معرفت ها ، خیلی وقتها از یاد می بریمش ! یا وقتی کارمون باهاش تموم
شد دیگه تا مشکل بعدی سراغش نمی ریم ، باز هم میریم سراغ افراد دیگه ! اما اون
بازهم پیش خودش می خنده و میگه :
" عیب نداره ! باز هم هر موقع کارت گیر کرد ، بیا پیش خودم . . . "
تا حالا به این موضوع فکر کردی که این دوست عزیز ، که تنهای تنهای تنهاست ،
دوست داره که توهم به او یه سری بزنی ؟!
سرتو بگیری بالا بهش سلام بدی . . . بگی : امروز فقط به خاطر خودت اومدم !
اومدم که به شما بگم : خیلی خیلی دوسِت دارم !
ازت تشکر کنم که این قدر به فکر منی . . .
و شرمندم که من اونطور که می خوای به فکرت نیستم !
می دونم به من حتی به اندازه ی یک قطره هم نیاز نداری ! ولی باز هم شرمندم که
برات بنده ی بدی بودم . . .
اگه خوب گوش کنید یه صدایی میاد که میگه :
" یکی اون بالاها هست که ما رو خیلی دوست داره . . . "

No comments:

Post a Comment